شهیدی که در ۴۲ سالگی امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف او را به عنوان فرمانده تیپ قبول داشت!
از رده های بالا بهش پیشنهاد فرمانده گردان شدن دادند ، قبول نکرد …؛ گفت : من لیاقتش رو ندارم :
صبح زود روز بعد رفته بود مقر تیپ و به فرمانده تیپ گفته بود: چیزی رو که دیروز گفتین قبول میکنم.
عجیب بود، معلوم بود یه رازی درش هست… بالاخره هم یک روز توی مسجد بعد از اصرار زیاد ما، پرده از رازش برداشت. گفت:
همون شب خواب دیدم که: خدمت آقا امام زمان (سلاماللهعلیه) رسیدم. حضرت خیلی لطف کردن و فرمایشاتی داشتن؛ بعد دستی به سرم کشیدن و با اون جمال ملکوتی شون، و با لحنی که هوش و دل آدم رو میبرد، فرمودن: شما می توانی فرمانده تیپ هم بشوی… .
یادم هست که آخر وصیتنامه اش نوشته بود:
«اگر مقامی هم قبول کردم، به خاطر این بود که گفتند: واجب شرعی است؛ وگرنه فرماندهی برای
من لطفی نداشت».
▫️خاطره ای از معصومه سبک خیز
برگرفته از کتاب «خاکهای نرم کوشک»؛
